هادی

ساخت وبلاگ

به نام خدا


♧ این ترم اصلا قسمت نمی‌شود که من کلاسی را دو در کنم! هر تصمیمی برای پیچاندن کلاس می‌گیرم با شکست مواجه می‌شوم! اصلا همین چهارشنبه که قرار بود برویم جشن که زد و صاحب جشن مریض شد! که ما هم برویم سر کلاس‌مان. تنها جلسه‌ای که این ترم غیبت خوردم یک کلاس حل تمرین بود که با استادش هم هماهنگ بودیم و دلیل غیبت‌مان هم علمی بود! قرار بود برویم سمینار علمی! و رفتیم. هر چند که هدف و نیت ما علمی بود اما دستاوردهای بسیار خوب غیر علمی داشتیم!

○دیروز بعد از کلاس به آخر جشن مهسا رسیدم تا وسایل‌ش را بگیرم. کنار در سالن منتظر دوست‌ش بودم. مهمان‌ها که قصد رفتن داشتند، به من تبریک و خسته نباشید می‌گفتند.D:

●تصمیم من برای نرفتن سر کلاس ۱۲ یکشنبه حتمی بود! بی برو برگرد! مهسا نبود! شش تایی ها نبودند ولی تصمیم‌ من پابرجا بود!
سر کلاس ۱۰ در نقش شیطان رجیم، دست راستی و دست چپی‌را قانع کردم که برای کلاس آذر نمانیم و برویم فیلم ببینیم!  تجربه ثابت کرده که من در قانع کردن دوستان برای نرفتن سر کلاس اغلب موفق بوده‌ام! چه دوران دبیرستان و چه دوران دانشگاه! تمام شدن کلاس همانا و سه تیر دانشجو از چله کمان کلاس دررفتن همانا!
از به فنا رفتن ناهار دست چپی در راه و گوشی من که از مرز متلاشی شدن جان سالم به در برد بگذریم و برسیم پشت در سالن که راه‌مان نمی‌دادند! ما هم سه جفت پا را کردیم در یک کفش که الا و بلا ما برنمی‌گردیم و برنگشتیم!

☆یک قانون حجازی‌فرانه هست که می گوید: هادی عوض نمی‌شود بلکه از یک فیلم خوب به فیلم خوب دیگر منتقل می‌شود!


◇وسط فیلم دیدن‌مان، دست چپی صفحه گوشی را جلوی چشمم گرفت تا پیامی را حاوی تشکیل نشدن کلاس آذر بخوانم! و در حالی که دوستان در مرز دست و جیغ و هورا بودند، من به ناتوانی‌م در دودر کردن کلاس‌ها می اندیشیدم!:|

♡امروز اول ماه مبارک است. دعاهای خوب یادمان نرود. وسط این همه جنگ و دعوا و نگرانی و دغدغه و نشدن‌ها و نرسیدن‌ها، دعاهای خوب بکنیم برای رسیدن به حالِ‌خوب!

*رمضان آمد و دل‌خوش که به اجبار صیام
خون دل خوردن‌مان تا دم افطار حرام


عنوانی بعدازمدت ها...
ما را در سایت عنوانی بعدازمدت ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khoob19 بازدید : 122 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53